🤍..Yizhan world ..🤍

☆..They're the truest dream..☆

چالش یک هفته با آینه #شب ششم🌔

  • 21:00

 

 

شب ششم ~

✔✔✔✔✔✔این روزهای تلخ و شیرین..باور میکنی هزاران نفر این راه رو رفتن؟

خیلیا دارن به شادی میرسن،اما این شادی ثباتی داره؟

و ایا این روزهای پوچ به پایانش میرسه؟

من نمیدونم!امشب اخرین شب داستان ماست،فردا روز موعوده.پایان فرداست، اما شروع پایان امشبه..

هیچ چیز دیگه به تو بستگی نداره..

به دختر کوچولویی بستگی داره که از قلبت بیرون اومده،از وجودت،از روحت...

با چشمهای درشتش نگاهت میکنه و با دست های نحیفش دامن سفید حریرش رو دور انگشتهاش میپیچونه.

و تو صدای بشاش اون رو میشنوی که با خنده میگه : باهام بازی میکنی؟بیا خوش بگذرونیم💜

هویت هیچ کس رو نمیدونم..

اما این دخترک قطعا فرشتس.

~•~•~•~•~•~•~•~•~

 

با احساس سرما لرزی کرد و لای چشماشو باز کرد.. دوباره همون اتاق سفید.. دوباره همون تنهایی.. شاید هزار بار چشماشو باز کرده بود و چیزی جز این سفیدی اذیت کننده ندیده بود..

کاملا به یاد می اورد که چرا اینجاست.. دقیقا چه اتفاقی افتاد.. بغض داخل گلوش جا خوش کرده بود و ازش خارج نمیشد..

داخل افکار بی سر و تهش غرق شده بود ک در با صدای قیژ ارومی باز شد.. حتی نگاهش رو از دیوار مقابلش نگرفت تا ببینه کی داخل اومده.. صدای پای کسی رو که نزدیکش میشد رو میشنید..

دستی رو شونش نشست و گفت " بزار کمکت کنم غذاتو بخوری "

نگاه پوچش بالا اومده و به چشمای نگران پرستار دوخته شد.. پوزخندی زد و شونشو تکون محکمی داد تا دست پرستار از شونش به پایین سر بخوره..

پرستار نگاه غمگینی به دختر روبه روش انداخت و چند قدم ازش دور شد و گفت " اگ چیزی خواستی..من همین بیرونم..صدام کن "

بعد از این حرف از اتاق خارج شد و درو اروم بست..

سرش رو به دیوار تکیه داد دوباره خواست با صدای ارامش اونجا به ذهن خستش استراحت بده که صدای خنده ی ریزی به گوشش رسید..اخمی کرد و همچنان چشماشو بیشتر روهم فشار داد.. ولی صدای خنده رفته رفته بلند تر میشد..

عصبی لای پلکاشو باز کرد ..ولی با ندیدن کسی متعجب سر جاش نشست و گفت " باز توهم زدم؟.."

با پریدن موجود کوچیکی جلوش چشماش گرد شدن و خودش رو عقب کشید " بوووم!.."

با دهن باز به دختر کیوت روبه روش زل زد و مطمعن بود ک قدرت تکلمش رو از دست داده.. سرش رو به طرفین تکون داد و تند گفت " هی..تو اینجا چیکار میکنی؟.. چجور اجازه دادن بیای اینجا؟.. "

دختر اروم خندید و خودشو به پشت ایناز رسوند و با قفل زنجیر ها یکم ور رفت.. 

ایناز ناباور سرش رو تکون داد و شروع به تقلا کرد " هی هی ول کن..داری چیکار میکنی..؟ میخوای ب خودت اسیب برسونی؟ "

با صدای چیک ارومی چشمای گرد شدش به سمت عقب برگشتن.. و ناباور پلک زدن..

دختر کوچولو با ذوق دستاشو به هم کوبید و شروع کرد به باز کردن بندای لباس ایناز.. این دیوونگی محض بود.. یه دختر بچه از ناکجا اباد پیداش شده بود و داشت زنجیرای محکم اونو که قفل شده بودن باز میکرد..حتما داشت توهم میزد.. با دستایی که الان به طرز معجزه اسایی ازاد شده بودن محکم رو دوطرف صورتش کوبید و گفت " بیدار شو..بیدار شو "

لای چشماشو باز کرد..ولی دختر بچه با خنده روبه روش مونده بود و با چشمای براق معصومش نگاش میکرد..

موهاشو داخل دستش گرفت و کشید و زیر لب گفت " چطور ممکنه؟ "

دختر بچه با دستای کوچیک و گرمش دست اینازو گرفت و درحالی که میکشیدش گفت " بیا بریم بازی کنیم.. خیلی حوصلم سر رفته "

ایناز مسخ شده از جاش بلند شد و به سمت در حرکت کرد.. امکان نداشت در باز بشه.. اونوقت بود که به خودشم ثابت میشد ک توهم میزنه..

دختر بچه فشاری ارومی به در وارد و به راحتی بازش کرد.. ایناز قدمی به عقب گذاشت و زیر لب گفت " هولی شت!.. "

دختر بچه دستشو داخل دست ایناز قفل کرد و اونو به دنبال خودش کشید.. هیچ کس بهشون توجه نمیکرد.. با بیخیالی از کنارشون رد میشدن و انگار نه انگار که یکی از مریضاشون داشت با یه بچه فرار میکرد..

نمیتونست هیچی رو باور کنه..تا اینک پاشو از حیاط اون محیط بیرون گذاشت و یادش اومد چطور میشه نفس کشید..

چشماش ناخوداگاه پر شدن و اشکاش قطره قطره از چشماش پایین ریختن..

همونطور که پا به پای دختر بچه حرکت میکرد با ذوق به اطراف نگاهی مینداخت..

ادما خیلی عادی از کنارشون عبور میکردن.. و حتی بعضی اوقات وایمیستادن و از کیوت بودن اون دختر بچه تعریف میکردن..

ایناز لبخند غمگینی زد و سرش رو بالا اورد.. و نگاهش به کافه ی کوچیکی خورد که همیشه با دوستش میومد.. لبش رو گاز گرفت تا بغض بیشتر از این بهش غلبه نکنه..

با کشیده شدن گوشه لباسش نگاهش به دختر کوچولویی افتاد که با انگشتش همون کافه رو نشون میداد.. لبخندی زد و جلوش زانو زد و گفت " چیزی دلت میخواد؟.. "

دختر بچه با شوق سرش رو تکون داد و گفت " هوا سرده..دلم شیرداغ میخواد "

آیناز با لبخند دست کوچیک دختر بچه رو بین دستاش گرفت و به سمت کافه حرکت کرد..

بعد از اماده شدن شیر داغ..اونو گرفت و به دست دختر بچه داد..

میتونست بگه..لپای گل انداخته و نگاه معصوم اون بچه دلیل لبخند اون لحظش بود..

بعد از تموم شدن شیرش.. گوشه لبش رو با استینش پاک کرد لبخند بزرگی زد..

پیرمردی که صاحب اونجا بود با خنده گفت " این شیر از طرف من به این دختر خانم هدیه باشه"

آیناز متعجب خندید و تشکر ارومی زیر لب کرد.. بعد از خارج شدن از اون کافه.. دختر بچه دستشو اروم کشید و گفت " میخوام برم اونجا " و با دستش به مرکز خرید بزرگی اشاره کرد.. ضربان قلب ایناز رفته رفته ضعیف شد.. خوب میدونست اونجا برای کیه..

با بغض و قدم های لرزون به سمت اولین مغازه ی بزرگ قدم برداشت و وارد شد و چشماشو بست.. اینجا بوی مادرش رو میداد..

دستاشو توهم قفل کرد و برای جلوگیری از افتادنش به دیوار تکیه داد.. دختر بچه اینور و اونور میرفت و با لبخند با همه حرف میزد.. لبخندش از ته دل بود.. و چقد پاک ب نظر میرسید..

بعد از چند دقیقه دختر بچه پیش ایناز برگشت و گفت " اون خانوما بهم چندتا لباس هدیه دادن "

ایناز لبخندی زد و دستشو رو موهای لطیف اون بچه کشید و گفت " پس خوشبحالت شده که "

دختر بچه خنده ی سرخوشی کرد و گفت" تو بیرون منتظر باش تا من بیام "

ایناز به نشونه ی موافقت سری تکون داد و اخرین نگاهش رو به اون مغازه دوخت..

دستش رو به دیوار اونجا کشید.. انگار که حس میکرد.. روح مادرش رو.. 

با قدم های لرزون از اونجا خارج شد و خودش رو به دست هوای ازاد سپرد.. چند لحظه بعد صدای شاد اون موجود فسقلی به گوشش رسید " من اومدممم "

ایناز نگاهش رو برگردوند و سرتا پای دختر بچه رو انالیز کرد و از ته دل گفت " خیلی خوشگل شدی "

دختر بچه با ذوق دستاشو به هم کوبید و گفت " حالا بریم یه جای دیگه "

گوشه ی لباسش توسط اون دختر بچه کشیده میشد و نمیدونست چرا ولی.. حس خوبی داشت.. با همه اون اتفاقات.. سیاهی ها.. اون الان.. حس خوبی داشت..

با وایستادن دختر بچه.. نگاهش رو بالا اورد و به پارک مقابل دوخت.. غم راحت به دلش راه پیدا کرد.. تمام قسمت های بدنش شروع به فریاد و گریه کردن.. میتونست خودش و پدرش رو تصور کنه ک باهم بازی میکردن...حتی صدای خنده های بلندشون هم از این پارک پاک نشده بود.. 

دختر بچه بارونیشو در اورد و زیر یه درخت نشد و با دستش به کنار خودش اشاره کرد و گفت " بیا یکم بشینیم "

ایناز روی زمین و دقیقا کنار اون دختر بچه نشست و گفت " چرا منو به اینجاها اوردی؟.. حس میکنم خوابم.. دارم یه رویای شیرین و درعین حال تلخ میبینم.. ولی همچی اونقد واقعیه که حتی نمیتونم بهش بگم رویا.. "

دختر بچه سرش رو روی پای ایناز گذاشت و با ارامش گفت " واقعی ب نظر میان چون خاطرات هیچوقت رویا نبودن که پر بزنن و از بین برن.. "

ایناز نگاه سردرگمش رو به اون دختر دوخت و زمزمه کرد " خاطرات؟.. "

دختر بچه دستشو دور کمر ایناز حلقه کرد و سرش رو روی شکمش گذاشت و گفت " اینا خاطرات توعه.. به یاد بیار.. "

با این حرف انگار یه شوک الکتریکی بهش وصل کردن.. ذهنش با سرعت تمام کار میکرد و تمام لحظه های زندگیش از جلو چشماش مثل فیلم عبور میکرد.. که دقیقا تو یه جا.. همچی وایستاد و تونست خودش رو ببینه..همراه مادر پدرش.. و اون پیرمرد صاحب کافه که شیر گرمو به دستش میداد و میگفت که اونو بهش هدیه میده..

صحنه به سرعت عوض شد و اون خودش رو دید که با هیجان داخل بوتیک مادرش اینور و اونور میرفت و با همه بگو بخند میکرد و دراخر مادرش اون لباس هارو بهش هدیه داد..

همه جا سیاه شد.. سکوتی مطلق اسمون و زمین رو فرا گرفت .. و صدا خنده های بچه ای این سکوت رو شکست..

نگاه اشکیش به خودش و پدرش دوخته شد که با خنده توی پارک بازی میکردن و صدای خنده هاشون اسمون رو به لبخند وا میداشت..

دستاشو روی صورتش گذاشت و از ته دل گریه کرد... هرچی که امروز اتفاق افتاده بود... فقد یه بخشی از خاطرات خودش بود..

دستاشو از روی صورتش پایین اورد و نگاهش داخل نگاه غمگین دختر بچه گره خورد که عروسک مورد علاقش رو بغل کرده بود و بهش نگاه میکرد..

دست کوچیکش روی صورت ایناز نشست و اشکای خودشم صورتش رو پر کردن..

ایناز دختر بچه رو محکم به اغوش کشید و وسط گریه هاش زمزمه کرد " منو ببخش.. ببخش که هیچوقت نفهمیدم دارم تورو هم به سیاهی میکشونم.. "

 

~•~•~•~•~•~•~•~•~•~

 

پ.ن : این چالش تموم شد من باید برم یه چی نذر کنم اگ سالم موندم ._.

پ.ن2: واقعا ذهنم خسته میشه اینارو نوشتنی :"

پ.ن3 : از صندوق بیان بدم میاد (؛ -_-)

  • ۱۷۶
izumi ch

😅🤭یه چند روز نبودی

فکر کنم ذهنت داشت استراحت میکرد..

میدونی از بین بچه هایی که چالشو جدا از تایمش انجام دادن تو دومین نفری هستی که تا اینجاش رسیدی!!همه کم اوردن!!

پس شب بعدم بنویس و نجات پیدا کن😅💜

استراحت چیه ایزوسان..بدبختی داشتم رو سرم ._.
شوخی میکنیییی؟ حسنیینحسحسنسجسمس وای عررر
میخ گریه کنم :"""
بخدا چالش اونقد فشار میاره ب مخم نگرانم XD
مینویسم چشم چشم 💙
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

ایندفعه جلو عر زدنمو گرفتم0-0

 

خیلی قشنگ مینویسی...:)

من بت افتخار میکنم TT
برات یه بسته شکلات میخرم TT گوگولم TT

* ذوق مرگ *
تو قشنگ میخونیییی سحزحیحسج
izumi ch

عزیزم چرا بدبختی؟امیدوارم هر مشکلی داری زودتر حل بشه و سرت خلوت تره بشه

نگو بدبختی عزیزم💜خدا بهت توان بده تا مشکلاتت اسون بشن

فدای تو ایزوسان.. مرسی TT💙
همچنین برای تو.. =)))
ببعی دم پنبه ای<:♡

شتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت:-:

چ خوب بوووووووووووووود

فااااااااخ از بین اینایی ک خوندم بهترین بود اشک تو چشام جمع شد اصا گاد:-:

چونه وی بخاطر اینکهه نزاره صدای گریش دربیاد منقبض شده":-:

وجدان:اروم باش این...با انگشت اشکشو پاک میکنه"...ای...این فقط ی متن بود کله چر...چرا گریه میکنی؟:-:

گاد منو ببر نزار بین اینا بمونمممم:-:

اینا میخان اشکای من تموم شهههه؛-؛

اروم باااااش TT
حتما بچه هارو دوس داری ن؟ :"""
* نکن اونطور..دندونات نابود میشه :" *

* دم پنبه ای را بغل میکند *
گریه نکن.. بخدا عذاب وجدان میگیرم TT

ن خدا..نبر ._. کجا با این عجله؟._. تو هنوز بیانم ثبت نام نکردی TT
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

خخ

 

اهنگاتم مچه لعنتی اخهT-T

خوبی کوچولو؟..

من یه روز عین خر دنبالشون میگردم واس اون :""/
ببعی دم پنبه ای<:♡

نمیتوانم:-:

هققق ایزو چاااان سرچالشای تو من 20 تا جعبه دسمال کاغذی استفاده کردممممم:-:

20 تااااا:-:

خهلی بدین هق...

بچه هارو؟:-:

ارههه اونا چنتا فرشته ی کوچولوی نازنازین ک دلم میخاد بچلونمشون*-*

اشک ریختن بیصدا و فین فین"

ناز کردن کمرت"

عذاب وجدان نگیر:-:

عا راستییییی تو وبم پیوندت کردمممم*-*~

ببین'-'~

خدا؛ ب ساز کدومتون برقصم؟':

من بت ایمان دارم :"")
ایزوسان شوک وارد میکنه با چالشاش بخدا TT
20 تا... ~

کاملا معلوم بود =)
من دوسشون ندارم ولی :"/

میگم گریه نکن اشک میریزه..نکن بچه عه :""

The reason my cry's  XDDDD
خدااااا.. الان همه فک میکنن من یه قاتل بی رحمم ک اشک ملتو درمیاره..ولی خیلی کیوت بود XD

ب هیچ کدوم خدا..تو کار خودتو بکن


پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

 اوهوم

 

هممم 

من یلخی اهنگ میزارم😶

دروغ نگیا بم..

عاقاااا توام شرکت کردی کههه ثحینینقیحثن من ندیده بودمممم
میشینم همشو میخونم TT
Gloxinia M.R

آخرش منو یاد قلب های پاندورا انداخت😭

نویسنده پر استعدادم

معصومه جونممممممم سحیحیحییحطحسنسجسج
دلم برات تنگ شده بودددددد T--T
وای اون انیمه :")))) چقد سرش عر زدم خدا میدونه :")))

* وی در حال خفه شدن از ذوق *
bella OC2

واعیییییییییی این خیلی شیرین صافت و یه کوچولو تلخ بودT----------*خیلی دوسش داشتم آناT--Tدوباره بخونمش..سیر نمیشم ㅠㅠ

من کلا تلخی ندم به یه چی روزم شب نمیشه XD
اونم تورو دوس داش کیوت :")
وای :")))))  ذوق مرگ نکنین ادمو خدا :"
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

 

 

 

خخ اره شرکت کردم بصورت یلخی وار..😶😶😶😐

اصنم خوب ننوشتم هنوز شب چهارمم😐😑

مقجیچیویجیویحثوجیدیحیدیجسویج

هممم😐😂

سبااا * اخم میکند و دست به کمر وایمیستد *

بزا بخونم..
چرا بد باشه اصن.. تو بعضی متنایی ک مینویسی خیلی خوبن..قلمت قویه :")
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

 

 

نخونی بهتره😂😂

من خودم میخونم میگم اه اه😂😂 دوباره میخونم میگم به به😂😂

یه خوددرگیری مزمن دارم 😑😑😶

اره این قلم ریدمان کاریم خوبه😂😂

 

وایییییییییییی ررررررااااااستییییییییییییییییییییی

عجب 😂😂
خود درگیری خوبه ک ._. 
نخیر..کارت خوبه :"

چی شدههههه؟
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

اوهوم..

خیلییی .

انقد خوشم میاد با خودم درگیر میشم:"""

همم

 

من داشتم یه مانهوا میخوندم یهو کاشف به عمل اومد کههههه 

دارم mo dao zu shi رو میخونم عرررررر

من تازه سه هزاریم افتاده😂😂😂

 

منم خوددرگیری دوس دارم XD

شوخی نکنننننن ثحیجیحیحییحسک عرررر ث8سحیسننسن
:""""""""""")))))
قشنگه نههههه؟ :"""")))))

ببعی دم پنبه ای<:♡
ب ولله،-،
اههه چرا؟*-*اونا ک خهلی شییرینو بامزن ک*-*
باهاشون مهربون باشی خوبن*---*
ملت بیان متناتو بخونن میفهمن چرا اینجوری نوشتم خو:-:
نمد..احساس مثبت به بچه تو وجودم گذاشته نشده یونو؟ XD
عوضش این حس مثبت ب حیوونا تو وجودم هس :""" همشون :""""
اونام گریه کنن من از عذاب وجدان سکته کنم :"
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

هوممم

 

 

شوخیم چیههههه

تا ۳ ساعت بعدش تو خونه جیغ میزدم از این نادانی خودم😂😂😂میخ سریال و انیمه اشم ببینممممم 

عرررر نسکسنیوینیویحیوقجدیحیدق

من کراش زدم رو وون نینگ (همون ووی وشیان)

اصن منننههه:""""

میویحیوینیومیویحی

لانژانگگگ خیلییه

بحنقنقتیجیوینیدی

عررررر😶

 

همم خالی شدم‌از ظهر داشتم میترکیدم😂

منم الان باید بزنمت با این نادانی تو :"""
واای تففف یحیحیحیحیحی ببیننننننن..من ذوقققققT---T
ون نینگ ک وی ووشیان نیس :"
ولی اره.. ووشیان کم داره عین خودت XD
اون لانژانه اسمش TT ب جمع عر زنندگان خوش اومدی TT

راحت باش XD
Gloxinia M.R

جان دلم

منمممممممم❤❤❤

انیمه نه...من مانگاشو خوندم ‌لی چون تو سرش خیلی 😭😭😭😭شدم

 

 

«وی پس از نجات آینازیش از غرق شدن»....خوبی؟

 

چرا کم پیدایی؟.. چرا نیستی؟.. چرااا چرااااا T----T
وای TT گریه نکننن TT

اینازیش..وای..هارتمممم صنسنسنی
خوبم :"))))
بیا بغلت کنم :")))
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

نه نزننن

بزا ادامه عرامو بزنممم

منم ذوققققق

همون حالاااا نفر ۳ تا اسم داررررنننن😂😂😂😁

همووننن اون نگاه گیراششش کراشیدم روشششششش 

زنیونیویحیویمیوسمیوحیدیحبدبج

اون تیکه اش که لاتژان مست میکنه😂😂

خیلی ....تیتیحینقجیویجیدینیدیحیوینوی

عرررررر 

من رد دادمممم مبمیمیوینبوینیوینوقنقویجقوقجقویجبوبنبوبنب

جییییخخخخخخ نیمیمقمقکثمثچ۱چT-T

 

 

هومم ولی من خود ووشیانم😐😶

هرچی فک میکنم مث خودش کم دارم و ولی هوشم به موقعش هست

شاد و سرخوشم 

 

واییی داداش لانژان چ کراشههههه

 

بکیکیکجیکیجثویجی

همف😂😂😂

بزن بزن TT

وای عاره بخدا.. بدبختی سر یاد گرفتن اسماشونه :|
وای مست کرن لان عالیههههههه 😂😂😂 تو فیلمشو ببینی ک بیشتر منفجر میشی 😂😂
نسحطحییجیجیمیجیمسمسمثجسجس
اصن نمت بگم اروم باش چون خودمم نیستممممم TT

عاره شبیهته :"
یه تست مودائو هس..اونو بده ببین شبیه کی هستی XD
من اچنگ در اومدم =))

اصن کل طایفه ی لان کراشن بخدا XD
Gloxinia M.R

نمد....بیان ندوست«قشنگ معلوم مود به مودی شدم😹😹»

 

خدارو شکر

بغغغغغغغللللللل.....بیا بیا بیا🙌🙌🙌

منم ندوس :"(
مود ب مودیم دوس =)))

بغل گندههه ثحسحسنثتستستستست TT
ببعی دم پنبه ای<:♡

عاو...آی نو':

اره مخصوصا گربه هاااا.-.♡~

نههه شما باید خوشحال باشب ک متنت رو مردم تاثیر میزاره-.-

تنکس :"
وای سحطحیحطحینس من کت استنم نابود نابووووود سحطحینی TT
خب ملت گریه کنن پول دکتر چش من باید بدم /.-.\
V

اون پستی ک من توش کامنت میدادم کوش ریالدلاریپسن 

فردا میخوان تو دبستان ازمون امتح زبان بگیرن :'| 

و من کل امروز رو در گمراهی برا ویژوال فیلم بودم :/

اون شب پنجم بود XDDD
ساعت چن میگیرن؟.. :"
منم ب گمراهی کشوندی TT
cupcake ...

-0- نویسنده جون لالالللاااااا 💔 گونجشک بالاااono 💔

عه گوگول XD

پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

kmthk

حیف که نصفه شبه و مثلا دارم زمین میخونم وگرنه ادامه عرمام میزدم:"""

 

وایی من رفتم بدممممم نبلئهنقتئهحق

 

 

همم اره ولی داداش و خودش کراشن :"""گ

کراششش

نلئقثخفنخ5حثنلتئث5ه5ح

 

بقیه عرامو بعدا میزنم

داری زمین میخونی و با من میزری؟ :/ برو درساتو بخوننن

خودش صاحب داره XD صاحبشم ووشیانه XD
داداششم همونیه ک من تو قسمت talk عکسشو با اچنگ گذاشتم :"

منتظرشونم .XD
ببعی دم پنبه ای<:♡

خاهشیات':♡~

جییییغ*-*

نابود متقابل"

تو نده من میدم.-.~

میدونستی خیلی کیوتی؟ :""" 
ن دلم نمیاد تو بدی ._. خودم میدم ._.
cupcake ...

گوگولovo 💔 ???

 

هیونگییی نیییT---T دلم براش تنگ شده !!

 

من چیرا دلم برای همه تنگ میشهTnT 💔 ???کسی دلش برای من تنگ میشه؟؟

یعس..یو ار گوگول XD

منم :(
نگرانشم عین چی.. خیلی نگرانم.. :(

چون دلت بزرگ و پاکه :")
معلومه.. اگ تو دل یکی جا باز کرده باشی حتما =)
ببعی دم پنبه ای<:♡

من سوعگمااا کیوت نیستم-.-

بهله...

لب هاشو تو دهنش جمع میکنه و ی عینک افتابی میزنه"

ایم کووول>-<

ن دیگهه شما بدون عذاب وجدان بنویسس منم پول چش پزشکی ملتو میدم*-*

اصا فرض کن من منیجرتم*-*~

قبوله؟^-^

دصتشو برای دصت دوصتی دادن جلو میاره"

سوعگ کیوت؟ :")
* عینک افتابی را بر میدارد * یو ار کیووووت
تو خیلی لطف میکنی :"""
منیجر ب این گوگولی؟ :" اصن چن سالته؟ :"
* دستش رو محکم بین دستش  میگیره *
cupcake ...

یاد گوگوجی افتادم^ة^

 

TT....TT دلم خیلی خیلیییی نگران و تنگ هیونگههه

 

^...^ هعییی 💔 امیدوارم:/

.".

گوگوجی چیع؟ :"

میدونم :"
* موهای کاپکیک را ناز میکند * بیا امیدوار باشیم حالش خوب باشه..
با اینک شک دارم....
بنزوییک اسید 🍓
ایناز........
من گوه بخورم این چالشو برم وقتی تو هستی😭😭😭😭😭😭
جان :"""
بابا اینطور نگووووووو T----T
جان من شرکت کن بخونم متناتووو سحینستینس
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

هردو تازه اهنگم دارم گوش میدمXDD

 

من عرررررررررررررررررررررررررر

 

عر درووووووغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ

نهئتجهفللجتث

واقعا اچنگ و داداششن؟؟0-0

من مرررگ خدایااا گاو کن منوووووووووووووووو

 

 

 

 

 

ودف برو درس بخووووون :||||

وای واییی نسحییحین تففف T------T
الحق ک خودشی :""""""

ن اچنگ و داداش لانژان TT هعی خادااا TT
خدانکنهههههه XD
cupcake ...

اسم هاپو عروسکی اونیم تو بچگی من بهش می گفتم گوگوجی^ة^ قهوه ای و سفید و کوچولو بود آبجیمم اونو از اون به بعد گوگوجی می گفت^^یاد اون افتادم^^!

 

 

~TT---TT~ففففف...فففف 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 ممکنه اتفاقی افتاده باشه اونییی؟؟

 

OnO 💔 💔 💔  چی شده؟؟؟مگه چی میتونه شده باشههه!!!!!!!!!!!!

 

/T0T\ ایهعععععععععععععععععععععععع 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔(شروع به گریهههههههههه می کنههههههههههههه)

چ کیوت :")

نمد کاپکیک..تا خودش نیاد من هیچی نمت بگم :(
تو ذهنتو درگیر نکن :(

گریه نکنننننن..برمیگرده..مطمعنم..شاید داره استراحت میده ب خودش..
بنزوییک اسید 🍓

من بنویسم مث همیشه ایگنورم..... 

کی گفته؟ :/
اصنم اینطور نیس.. مینویسی و منم میام زیرشون عر میزنم :"""

+ یگانه XD این چ اسمیه XD
cupcake ...

^~^ کارای من مسخرس همینطور تو انتخاب اسم^^! 💔

 

TT---TTمن هر روز سر میزنم....ولی دارم ناامید می شم کلاTnT 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔

 

TT----TTگریههههههههههههههه 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔 💔

ب هیچ عنوان ! تا تو خودت رو قبول نکنی کسی قبولت نمیکنه


ناامید نشو..مگی برمیگرده.. :"

نکنننننن TT
ببعی دم پنبه ای<:♡
نو نو آیم سو کووول'-'~
^-^♥~
منیجراعم دل دارن خب-.-
14"-"
لبخند دندون نما"
پس توافق کردیم^-^
شما بنویس من لذت ببرم منم پول چش پزشکی همرو میدم/._.\
یو ار سو کیوت ب جان عمم :"

یه منیجر کوچولو :"))
ویجزحقجیجیجثجس 3 سال ازم کوچیکتریییییی

یعس.. همکاری با شما مایه افتخاره لیدی =)
این کاملا عادلانست :"
پاستیل خرسی*-* دونسنگ اون یکی سبا:)

حسش نیست:|

 

XDDD

 

خو منم همونو میگمممم*-*

لنقئلنئخثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثقل

عررررررررررررررررررررررررررررررررر

خدایا من رفتم عر بزنممم

از دست تو :|

هعییییTT
برو عر بزن..منم میزنمممم ینینقنقثنثن TT
Gloxinia M.R

همدرد من😻

خخخخخ...گل گلی جونم

 

آره یه بغل گندههههه

لاویو :")
بیشتر پیدات بشه.. میص یو اخه TT

 بچلونمت؟ :""""
بنزوییک اسید 🍓

فقط تو وندایید :))))))

 

چی چه سمیه؟ XD

بیشتر میشن.. قول میدم =)

بنزوئیک اسید XDDDD
ودف XDD
Gloxinia M.R

ای جان

یه چی بگم؟من هر پنج ساعت یه بار میام سر میزنم میبینم خبری ازتون نیست میرم🍫🍫

 

خخخخخ....بیا همو بچلونیم جان از تنمون بره🎌🎌

شوخی میکنی :""""/
بابا همیشه هستیم ک ما.. تو یه اشاره بزن پیدامون میشه XD

عارهههعععههههههه ثحییح TT
* چلوندن *
Gloxinia M.R

ناچ...ناچ

غشششششٔ...بیبیدی بابیدی بوووو....بعدش پیداتون میشه😍

صندوق بیان کار نمیکنه🌲🌲🌲

 

🙌🙌🙌

واایییی بیبیدی بابیدی بووووو..معصومههههه..خیلی کیوت بود این حرفت الاااااان  😭😭😭😭 خدا منو گاو کنننن 😭
صندوق بیان هیچکس کار نمیکنه :")
ولی اگ میخ عکس و اینا بزاری یه راهیم هس بلدی؟
Gloxinia M.R

یه چند وقتی از بند کیوت بودن رها بودم😹😹

نهههههه ......ببعی دوست.....خرسی گل گلی هم دوست💖

بیشعور انجام وظیفه نمیکنه🌲

نوچچچچچچ.....چه راهی؟«قلم و کاغذ میاورد»

من نمیزارممم سنیمیمیم TT 
باشی..میگم ببعی کنه :"""""" خدا منو ببعی کن XD

عرضم ب حضورت فرزندم..
اول عکسایی ک میخوای یه جایی اپلود کن.. مثلا یو اپلود.. بعد لینک اولی ک برات میاره کپی کن.. بعدش بیا تو مطلبی ک میخوای.. شایدم ارسال مطلب جدید..
بعد یه صفحه این شکلی برات میاد.. اونجایی زدم 1.. لینک عکسو کپی کن بعد پذیرش رو بزن /^-^\
Gloxinia M.R

اگور پگور

🐏🐏🐏🐏

 

اوچا چه مفیددد

خدایی برای مواقع ضروری به درد میخوره

ایول...ولی گورخرتون تنبل میباشد😴😭😂

/.-.\

یااااا ثحیحیحیجس من اونقد بت یاد دادمممممممممممممم
T---------T
ببعی دم پنبه ای<:♡

دصت هایش را کنار سرش میبرد"

تسلیمم-.-

دصتاشو میزنه ب پهلوش و ی اخم ریز میکنه و سعی میکنه رو نوک پاش بلند شه تا قدش بلندتر شه"

من خیلیم بزرگم...حالا چون قدم یکم کوتاهه ک دلیل نمیشه-.-

رشد میکنم\.-./

لبخند مستطیلی"

همچنین^-^

بهله بهله بسی':

نایسسس =))
* با دستش موهای دم پنبه ای را ناز میکند * در هر صورت کوچولویی :""

بنزوییک اسید 🍓

کاااش

راسی زنیکه اون چالش روز پنجم واست اهنگ انتخاب کردم برو ببین :)

جررر بنزوییک اسید 😂😂😂قشنگه مگع نه؟ میخواستم اول بزارم پتاسیم هیدروکسید 😂😂😂😂

امیدوار باش .-.
برا من؟..برا منننننن؟.. صنیجیمقمینینین TT
الان میرم ببینمممممممممممممممممم

وای من سدیم هیدروکسیدو دوس دارم..همه جا سر و کلش پیدا میشه XD ._.
ببعی دم پنبه ای<:♡
بعله ام =)))))
اوک.. ویت ویت..
من :
گوشام:
مغزم با تصور یه صدای منلی :
جهان موازی :
احمدی نژاد :
فاک د لایف.. ینیحیحیییحیحجسیحسن
تو صدات چرا اینقد نازههههههه...چرااااا؟ T-----T
کیوت کیوت کیووووووووووووووووووووووووت
ببعی دم پنبه ای<:♡

مجددا تسلیمم-.-

بزرگ شدن چشما"

ن...ناز...؟۰-۰

چگونه اخه؟خهلی ی جوریه ک':

مجددا کیوووت :")
" لبخند بزرگ "
یعس! خیلی ناز :")
عاااه * موهای دم پنبه ای را بهم میریزد * اصنم یه جور نیس.. اونقد گوگول بود ک کم مونده بود عر زدنم بگیره :"
ببعی دم پنبه ای<:♡

وی با چشم هایی هم اندازه توپ تنیس ب افق خیره شده"

...۰-۰

بستن چشم ها و لبخند مستطیلی"

•-• این خیلی کیوتههههههه وااییی TT

┒𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

این اهنگه هم اشناعه

ینی سر هرکامنتت میرم ببینم پست اصن چی بود XD
خیلی قشنگه اهنگش :")
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

میدونی گونوو و کایری دارن شور همهچیو در میارن 

مث شین و تهسونگه گست ناین :| 

صد رحمت ب شینست و شینرو 

گونهیفده هیجده ایز ریل 

دراین حد نابود؟ XD
مومنتاش تو یوت و توییتر هس بشینم ببینم؟ ._.
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

ریل تر از ته کانگشین هست تو کیپاپ؟

و اصلا مومنت  جدا ندارن تو یوت موت 

ایناعم ندارن... از تو پشت صحنه ها و اینا باید دریابی عنچه 

ن بخدا ._. حتی مکنه لاین بی تی اسم اینقد ریل نیستن ._.
خب.. حمله ب سو پشت صحنه ها TT
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

انا ای انا ای خر جنگل

انا ای انا ای عنِ انگل

انا ای انا ای خر عنتر

انا ای انا ای عنِ بهتر ://///

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
تاحالا اینقد خلاقیت و زیبایی متنو با هم ندیده بودممممم
مفتخر شدم اصننننن 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وای دلممممم😂
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

فاک.. فکرشو بکن پیکو با این سرعت عن مرغی یه چیز 135 مگابایتی رو از شیش صبح زدم اپ شه تازه 40 درصد بود بعد الان دستم خورد قطع شد... نننننههههه ععععععععررررررررررررررررررررررررررررر

تازه 40 درصدددد؟ '----'
بنظرم برو خودتو از سقف خونه او ار سی پرت کن پایین :""""
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

الانم اومدم اینجا ک سرعت بگیره

وای ..وب پر برکتم TT
سرعت گرفته الان؟ '-'
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

18 درصد

پیشرفت خوبیه ن :| ؟
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

ولی الان 38 بود ، زدم پاسخ جدید رو ببینم شد 34 ودف

XDD
من دیگ چیزی نمیگم توام نگو..بزا ب کارش برسه اون XD
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

یه فیلم هیستوریکال دیروز اومد ، دو هفته س منتظرشم ولی هر چقد میزنم نمیاد

هیستوریکااااااااللللللل سجلجلمفقجبمقمسسجصنثجیثممث
ععععععررررررررررررررررررر T------- T
اسمش چیههههههه؟..بگوووووو قجلجفجلجرمثثچزمسممش
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

رو یکی از اجراهای میره قفلیم همون داره اپ میشه XD

اصن من ادمین فعال تر از تو ندیدم XD افرین دلاور
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

نمیگم :/

:|
میگم بگو :|
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

میخام برم فیلمای ابکی مینکیو رو ببینم

فیلم ابکیم داره اون بشر؟ XD
تسبیح کو؟
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

عمرا و ابدا

بگو وگرنه با چکشم ملاقات میکنی '-'🔨
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

همشون از بن ابکین دیگ

تو فیلم کره ای غیر ابکی دیدی ؟ مال اینم ازون دختر نونورا داره توش همش اه

چشمانت را جمع کن برادر من '-'اینجا بچه نشسته '-'\
اونقد بدم میاد از اون دخترا :|
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

یه عکس دیدم از دختره **** (:/) تو حلق مین کیو بود پس عمرا ببینم :/

یاخدا '-'
چطور سالمی الان؟ '-'من سکته میکردم فک کنم '-'

┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

ملکه کی چجوریه؟

T-------------------------T
ملکه کیییییییی سنینییگسن بشدت ناموسسسسسسس
بشدتتتتتتتت ثحطنینینسنسنست
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

:/

بغل /^-^\
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

:/

ماچ /^-^\
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

:/

چکش '-' 🔨
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

خودشون ی بار تو لایو گفتن جونهیونگ اضافه س بین ما XD گفتن ما گست ایتیم (GHOST8 ) چون جونهیونگ خیلی بیخود بازی و نمک بازی در میاره و بی مزه اس XDXD 

تو ویدعو عه اونجا که جونهیونگ اون بالا نمایش اجرا میکرد اونایی ک تماشاچی بودن نوشته بودن گست ایتنننن جررررر 

اونجایی که دونگجون و تین تین اجرا کردن XD دونگ با مکنه لاین مچههه کلا 

شین ازون افاده ایا بود XDXD گااد 

دیدی با ووجین قرار گذاشته بود؟؟؟ چشمش ب تهسونگم بود فاک 

همه فهمیدن این شین چه منحرفیهههه عععععععععرررررر من فک درد گرفتم انقد با ویدعوعه خندیدم... 

بمیرم برا جونهیونگگگگگ 😂😂 وای اونجا کفش پرت کردن رو صورتشششش 😂😂😂
وای عاشق قرارشون بوووووودمممم ثجبجقمیمثنسسگ ففااااک 😂
من هنوزم دارم میخندم ب خداااا 😂😂
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

عاینننناااازززززز کامبک بعدی البومهههههههههه اللللببببببووووووممممممممممممممم بمبتبتتینینینینیمیپیمنیمیوسمساصنستقمقنستقاقت تو پشت صحنه ک الان منتشر شد گفتنننننن گگگگگاااادددد 

جین وو گفت خوشاله و ناراحت 

ناراحت برا اینکه زود تموم شد این کامبک ( زر زد بابا پرفورمنسای سعول سه برابر وال بود ب خدا) و خوشحاله چون کامبک بعدییی خیلیییی نایس و متفاوتتتتههههههههههه میخام برم پرورش عننننن  حتبنییتینپیمقوقمسپسنینیمینیوبمینبپبمیتقمنبتیپینیپبنبپبنیپینیتستستسنیننیتبنبنیمدیمسپیمیدیجیپمیقنمیپیمیپیمیپسنیپمیپیمیپیمدزننسنصاجیپینذتیمیانفتماسمیپمیتی

ایییییییننننننااااااااززززززز جونهیونگ پست توییتر گذشته بود و یه فیلم ب نام ترمینال پیشنهاد داده بود گگگگااااددددد خیلی اسپویلرای مشتی این ب وللههههه خیلی نامحسوس دارن البوم بعدیو شرح میدننبنبتیمینمیمیمستقو

عععععععععععررررررر و اینکهههههههه دونگجون گف سریع برمیگردن پسسسسس اینم ی کامبک سریععععهههههههه گاااد احتمالا تو خرداد یا تیر باشه....... نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه عععععررررررررررررررررررررررررر

ترمینننااالللل تراووولللللل سفررررررر هوسسسسسس زررردددذدد :|||| رپ دونگجووووننننننن پحخخپختحتپپپپپپپپخخخخپپپپحخخحخخغیتسجسنسنسکمسسنسنسمقمس :|||||||||

وووووووووواااااااتتتتتتتتتتت ااالللبببببووووووووووووووومممممنم؟😭😭😭😭
ععععرررررررررررررر عععععععععععععععععععععععععررررررررررررررررررر
وای نایس و متفاوتتتتتتتتت ثجرجقممقبجمبنقبجزجینیممسگسم تفففف تفففففف
یجزجحقمزجثکیجزجسنسسجنیینمسمسسجنصسجسنثمسج
خدایییییااااااا 😭😭😭😭
ترمینننننناااااااااااللللللل؟..یکی منو گاااو کنننههههه قجرجببجقمبجیمسمطمس
من دارم میمیرمممممممممممممم فففااااعععععککککککگکک
فک کن خرداد باشه... نمخخخخ اون موقع نهههههه یجزجبگبجزجسسمسجسن
ووونننددداااااااا 😭
من رپ دونگجون دددوووسسسسسسسسسس
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

عننننننننن

عععععععررررررررررررررررررر
T--------T
ولم کنین از ذوق بمییییییررررررممممم 
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

عررررررر

نفس بکششششششششششششش T-----T
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

ایناز اون لامصبا وقتی اولین اجرا رو داشتنم به فکر کامبک بعدی بودن :'(

دارن تلاش میکنن وندا :")
اونا به اینده ی روشنشون چشم دوختن. و میخوان بهش برسن..
برا همین همیشه ب فرداها چشم میدوزن :")
#وقتی مود فلسفی عنچه میزنه بالا '-'\
┑ 𝑽𝒂𝒏𝒅𝒂 𝑮𝑳𝒆𝒆𝒛

عنچه :( 

تو همین پشت صحنه گفتن هر چقد تلاش کنن و خسته بشن مهم نیست یه روز نتیجشو می بینن 

من فکر میکردم خودشون دوس ندارماین همه فشارو... بعد الان ک گفتن خودشون دوس دارن دیگه ازین بابت نگرانی ندارم 

فقط نگران میشم وقتی که میبینم گروهای دیگه رو چقد راحتن و چقد راحت معروف میشن و اینا دارن خودشونو جر میدن :(

+راستی از اون جمله پشم ریزونت که توش گل داشت (دقیقا یادم نیس چی بود هر چی بود خیلی خوب بود) اسکرین گرفتم نگا کنم میزون شم عرررر

درسته این فشار براشون اذیت کنندس و خستشون میکنه.. ولی اونا فقد یه هدف دارن ک براش میجنگن =)
تو ببین اون گروهای دیگ یه سال بعد همون محبوبیت اوایلو دارن یا خیر..
بعدش برگرد ب گست ناینی نگا کن ک میدرخشه =)

+واااااییییییییی T-----T اصن من مردم. بای T----T
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
🩸🗡..𝑶𝒖𝒓 𝒇𝒂𝒍𝒔𝒆 𝒍𝒐𝒗𝒆 𝒘𝒂𝒍𝒌𝒆𝒅 𝒐𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒆𝒅𝒈𝒆 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒔𝒘𝒐𝒓𝒅
..𝑨𝒖𝒕𝒉𝒐𝒓𝒔..
..♡𝑰 𝒍𝒊𝒌𝒆 𝒕𝒉𝒆𝒎︎..
Designed By Erfan Powered by Bayan